جبر، جبر، جبر.
خیلی چیزها دست ما نیست و محکومیم به تمکین و پذیرفتنشون؛
بعضی از این خیلی ها خوبن، شیرینن، اصلا عالین!
اما بعضیشون آدمو میسوزونن، میرنجونن، زجر میدن و ما بااااید بپذیریمشون و راهی جز این نداریم.
خدای خوب من، خدای مهربون من، خدای عزیز من.
بعضی ازین جبرا بدجوری زجره!
آدمو به غلط کردن میندازه؛ آدمو به استیصال میرسونه و حتی آدمو ناامید می کنه
لازم به گفتن نیست اما خودت میدونی که من فقط و فقط و فقط تو رو دارم و روی هیچ موجودی به اندازه تو حساب باز نکردم. نمیخوام جسارت کنم (چون کارات از رو حکمته) اما بعضی وقتا با خودم فک می کنم که اگه چیزای کوچیکی که ازت خواستم از پدرِ نداشتم خواسته بودم شاید کمتر سختی میکشیدم و راحت تر بهشون میرسیدم.
هیییییییییی. نکنه حاصل این همه سختی بشه عاقبت نابخیری؟!
آی خدااااجون
بیا و ردیفمون کن.
بیا و این طفل معصومو شفا بده.
بیا و یه رزق با برکت و عافیتی هم به ما بده.
بیا و ولمون نکن.
.
حال و روزم جالب نی!
منتظر یه اشارتم.
خدای ,آدمو منبع
درباره این سایت